هر وقت پای انتخاب میاد وسط ، کار سخت میشه
زینب میگه: اگه خیلی سخته از بابام کمک بگیر. از ته دل که بخوای کمک می کنه
از ته دل کمک میخوام و یه چیزی توی دلم تکان می خوره
میگم: قرعه کشی کن
از بین چند شهید ، قرعه می افته به نام بابای زینب
اشکم در میاد. به ته قلبم نگاه میکنم. ته ته قلبم پر از خواهش شده
من باور میکنم که اگه کمک بخوام کمک می کنی ... پس به منم همون جوری کمک کن که به زینب تو انتخاب
پ.ن: لیست انتخابم هنوز کامل نیست
نشانی بابای زینب: http://hasanrezvankhah.blogfa.com/
نویسنده » کربلایی ام البنین » ساعت 12:59 عصر روز چهارشنبه 90 اسفند 10