قطره اول : خواهر شهید علم الهدا می گفت : هر وقت دلتنگ حسین میشم. یا هر وقت گره می افته تو کارم ، خواب حسین رو می بینم . بیدار که می شم خوابم یادم نمیاد. ولی وقتی خیلی سنگین می خوابم و سبک بیدار میشم تازه می فهمم حسین اومده به خوابم
پ.ن :حسین حواست هست خیلی وقته سنگین می خوابم و سبک بیدار نمیشم....؟؟؟؟؟؟؟؟
قطره دوم : فرزند شهیده، کارش حسابی بیخ پیدا کرده .اذیتش کردن و ....
کلافه و در مانده میگه : چه کار کنم؟؟؟؟؟؟
می گم : من اگه جای تو بودم یه راست می رفتم بهشت رضا (ع) سراغ بابام و شکایتشو به بابام می کردم....
نا سلامتی خدا گفته با اولین قطره خون شهید که به زمین می ریزه ، خودم سرپرست خانواده ی شهید هستم
میگه این کار رو میکنم. در اولین فرصت میرم بهشت رضا(ع)
خدا به دادت برسه آقای ......
پ.ن: من کجابرم؟ و درد دل و شکایتمو به کی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟