به نام خدای حسین(ع) که منتقم است و صبور
تقدیم به شهید دکتر شهریاری و استقبال بی نظیرش از محرم
اول قصه عشق یکی بود. یعنی فقط یکی بود و آن یکی خدای حسین (ع) بود و حضرت حسین(ع) و راه حسین(ع) و علی ابن الحسین (ع)و اصحاب الحسین(ع) و اولاد الحسین(ع) همه آیت همان یکی بود.
و یکی نبود یعنی عددی نبود که بخواهد باشد. یعنی بود، لشگری هم به هم زده بود اما در پرتو شمشیر حسین(ع) دیگر نبود.یعنی عاشورا که تمام شد.یکی بود و ان یکی خدای حسین (ع) که تازه شناخته شده بود دوباره در سایه سر حسین (ع) که بر نیزه ها قران قرائت می کرد.
رازیست در نام حسین(ع)
پس یکی بود و آن یکی خدای حسین (ع) بود و یک راه فقط و فقط ختم می شد به خدای حسین(ع ) که آن هم راه حسین(ع)بود
و یکی بود و آن یکی خدای حسین (ع) بود و آن یکی بندگانی داشت از جنس عشق که بوی سیب را خوب می فهمیدند و بو می کشیدند از ورای تمام معادلات فیزیک
و در میان آن بندگان یکی بود به اسم شهریاری
دکتر شهریاری
که هی با خودش زمزمه مضاعف می کرد هنگام کار مضاعف که چرا امسال محرم نمی رسد؟
ناگهان این سوال همه شد :هنوز که محرم نیامده. پس این بوی سیب از کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی این بوی سیب از کجاست؟؟؟؟؟؟؟
بوی سیب با بوی خون آغشته است . یادمان باشد.
شهادت مجانی نیست یادمان باشد.
شهادت بی درد و خون ریزی نیست یادمان باشد.
شهادت بدون بی خوابی و بی تابی نیست یادمان باشد.
می گویند شهید باکری در یکی از عملیات ها آن قدر بی خوابی کشیده بود که مویرگ های چشمش پاره شده بود و خونریزی کرد.
شهادت بی درد نمی شود. شهادت بی زحمت نمی شود. شهادت بی استغاثه نمی شود. شهادت بی شناخت نمی شود.
راستی این بوی سیب چیست که ییچیده در دانشگاه شهید بهشتی
مگر دوشنبه است دوباره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگر شهید آورده اند دوباره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن: گفته بودم امسال محرم چه زود....
پ.ن: در این متن 1+14 بار کلمه حسین (ع) تکرار شده است. این را خودم بعدا فهمیدم. یعنی که یعنی