به نام خدای شهیدان
نصیحتم می کنند به عقل معاش
نصیحتم می کنند به آزمون های صد تا یه غازی که در هیچ کدام از گزینه هایشان عشق را نمی سنجند
باید به فکر خودم باشم
به فکر فردا،
همیشه که کس و کار آدم دور و بر آدم نیستند
باید به فکر خودم باشم
به فکر فردا
فردای پیری و کوری وهزار درد بی درمان
پس نصیحتم می کنند به عقل معاش
و به آنچه که می تواند در آمد سرشاری بیاورد برایم بی دغدغه های روزان و شب های ....
ببینید شهدا جان
فقط همین مانده بود که ح.ج نصیحتم کند که به فکر فردای خودم باشم
خوب یک تُک پا قدم رنجه کنید و
بگویید به این ها که به فکر فردای خودم هستم
تازه
بگویید شما هم به فکر فردای من هستید
نه تنها فردا که حتی به فکر امروز من هم هستید
دست شما درد نکند
اما دوباره اگر ح.ج نصیحت کند دلگیر می شوم ها
پ.ن: به مجید بابا عباس: اولا چرا خصوصی؟؟؟؟؟؟؟؟
ثانیا تمام دلخوشی من شماها هستید. وقتی که سر می زنید چه اینجا و چه اداره و اتاق
و یک ذره محبت شما ها رو که گاهی خلاصه میشه تو یه شیشه مربا که مادر یکی درست می کنه، گاهی خلاصه میشه در یک پاکت آبنبات که سوغاتی میاره یکی و گاهی خلاصه میشه تو یه شاخه گل یا یک پیامک و... با تمام دنیای ح.ج عوض نمی کنم
وقتی شما ها سر می زنید، تمام دلخوشی های دنیایی و عقبایی یادم میره.. برای همین تابستان اون همه بال بال زدم
کاش قیامت بابا هاتون اشاره ای کنند که من این رو می شناسم. یک روزی نگاه محبت آمیزی به بچه ام کرده. فقط همین در ازای تمام ساعاتی که تو اداره ام برام کافیه.... زیاد سر بزن چه اینجا چه اداره