به محمد غلامی و بابا عباس شهیدش و همه ی مهربانی هایش
از راه که می رسی
می نشینی روی مبل دو نفره
همان جایی یک بار گفتم: این صندلی خالی جای بابای بچه هاست
بعد پرسیدی چه قدر به حضور بابام اعتقاد داری؟؟؟؟؟
گفتم در حد یقین...
از راه که می رسی
مثل بچه ی بازیگوشی که برگه امتحان داده باشند دستش
شروع می شود زیر و رو کردن داشته هایم
جواب همه ی سوال ها درست است
خوشحالم که جواب همه ی سوال ها درست است و همان طور که باید باشد
از راه که می رسی، روی مبل دو نفره که می نشینی، حضور بابات که....
خندان که می روی
تازه با خودم می گویم: اگر امتحان عملی بود چی؟؟؟؟؟؟؟؟
برگه را دوباره مرور می کنم
انگار در عمل یک چیزی کم دارد
کاش بابایت عنایتی بکند
مثل همیشه
نویسنده » کربلایی ام البنین » ساعت 10:42 عصر روز سه شنبه 89 اسفند 3