اینکه در این روز های آغازین ماه صفر
که اهل بیت علیهم السلام داغدار دردانه حضرت عشقند
دلهای مشتاق
ناگهان برای یادگار رضایی نژاد تنگ شود
و بخواهند سراغی از او بگیرند
جای تعجب ندارد
اما حکایت دل من
حکایت دیگری است
خوابت را دیده ام
خوابت را در یک جای قشنگ دیده ام
آنجا بهشت بود. نمی دانم, یا چیزی شبیه به آن
موهای قشنگت را بافته بودی
شاید بابا برایت بافته بود
خوشحال بودی
پرواز می کردی
دست در دست
دخترکی که دلتنگی های سه سالگی اش
شبیه دلتنگی های امروز توست
شبیه دلتنگی های رقیه
صدای خنده هایت همه ی بهشت را پر کرده بود
همه ی سه سالگی سمانه را
که 27 سال است با خودش مزمزه میکند
مخاطب قرار دادی و گفتی:
"دیدی گفتم بابام میاد، دیدی بابای خوبم اومد..."
آه آرمیتا
شنیده ام ، امام زمان هر عصری
بابای یتیمان شهدای آن عصر است
نکند در صبح جمعه ای که
در سحر یلدای تاریک
ناگهان به میلاد باب الحوائج لبخند زد
در گوش تو چیزی زمزمه کرده باشند
از بابایی که در راه است
و به زودی می آید
هان
بگو
تو برای همان جمعه ی نزدیک
آن طور مستانه قهقه میزدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زین پس نوشته های مرا اینجا دنبال کنیدhttp://smaeil3.blogfa.com/