خان 1: همیشه دی ماه که می شود. این روز ها،دلتنگی هایم به اوج خودش می رسد. دلم می خواهد هویزه باشم . چرا ؟بماند
خان2: معمولا در برنامه تربیتی ام تنبیه بسیار کمرنگ تر از تشویق است.
ولی گاهی تنبیه لازم و گریزی از آن نیست.
وقتی تنبیه می کنم خودم بیشتر از تنبیه شونده جلز و لز می زنم. چون هیچ گاه برای انتقام گرفتن از کسی تنبیه نکرده ام.
این روز ها مجبور شدم بچه ی شهید را تنبیه کنم.
دختر دانشجوی مهندسی و تنها فرزند شهید. کلی دعواش کردم .
اگر چه هیچ چاره ای نبود و تاثیر این تنبیه خیلی بیشتر از دلسوزی محبت هایی بود که در این سه سال داشتم و باید این اتفاق می افتاد ولی خودم خیلی بیشتر از "آ" ناراحت بودم .
کاش راه دیگری بود. برای همین زود تر از اداره زدم بیرون
خان 3: کمی که از اداره دور شدم نا خود آگاه برگشتم طرف عکس شهید علم الهدا روی دیوار پشت سر و تا زمانی که عکس در دید رسم بود بارها و بارها برگشتم
خان 4: با صدای قهقهه بلندی به خود آمدم.
دختر و پسر سر ظهر توی خلوت زمستانی زیر درخت کاجی همدیگر را در آغوش گرفته بودند و مستانه می خندیدند .
نگاهشان که کردم چندشم شد.
چند لحظه فکر کردم صدای قهقه واقعا صدای آن ها بود یا صدای شیطان
خان 5: کمی آن طرف تر کنار درخت کاجی تابلوی نصب شده بود : این درخت در دست تیمار است...
برگشتم و به آن دو دختر وپسر نگاه کردم.
هنوز در آغوش هم بودند بی هیچ ابایی ......
کاش کسی هم به فکر تیمار آن ها بود ...
خان 6: برای این که حالم بهتر شود و بتوانم 4 ساعت نظریه اسکینر درس بدهم رفتم پارک قدم بزنم .
روی نیکمتی پسر جوانی نشسته بود که موهایش را به شکل تاج خروس درست کرده بود. یعنی یک تاج وسط کله اش بود و بقیه اش..
او هم نیاز به تیمار داشت...
خان 7 : زود تر از موعد مقرر رسیدم دانشگاه و تا کلاس شروع بشود رفتم اتاق مسئول آموزش تا چایی بنوشم.
ایشان هم شروع کرد به صحبت کردن : این خانم فلانی اصلا.....
بعد از کلی فرمایش پرسید نظر شما چیه ؟
جواب دادم : دارم به این فکر میکنم که همه ی این حرفهایی که شما گفتی غیبت هست.
ضمنامن هم همین انتقاد را به ایشان داشتم و دیروز دوستانه و در خلوت به خودش گفتم
گفت : می دانی اشکال من چیست؟
: گفتم نه
گفت : عاشق نیستم
خان 8: یاد عشقم افتادم و اشک توی چشم هام جمع شد.
یاد هویزه و دی ماه یاد جمکران..
یاد مشاوری که گفته بود برو عاشق بشو ...ولی من که عاشق بودم....
راستی اگر من عاشق بودم چرا نسل بعد از من نیاز به تیمار دارد ؟
یعنی بد عاشقی کردم که عشقم به ارث نرسیده ؟
خان 9 : حسین جانم مرا ببخش اگر عاشق خوبی نبودم
پ.ن: اسم این پست اولش نسل گمشده بود. ارتباط خان های مختلف با هم رو هم خودتون پیدا کنید بی زحمت .
ببخشید که طولانی شد. خیلی سعی کردم جان مطلب را فقط بنویسم