سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سفر کربلا - عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا






درباره نویسنده
سفر کربلا - عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا
کربلایی ام البنین
مگو دگر بهانه برای گرفتن نیست/ دلت برای شهیدان مگر نمی گیرد.......همین
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
امام حسین و ائمه(ع)
کربلا نوشت
شهدای هویزه
مشاوره تحصیلی
یادگار شهدا
خاطرات شهدا
درددل باشهدا
دلنوشته
سایر شهداء
جهاد سایبری
انقلاب
آبان 89
دی 89
آذر 89
بهمن 89
تیر 90
اسفند 89
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
خرداد 91
آبان 91
دی 91
بهمن 92
اسفند 92
خرداد 93
اردیبهشت 93
شهریور 93
آذر 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
شهریور 94
بهمن 94
مهر 94
مرداد 95
آبان 95
شهریور 95
دی 95
شهریور 97
تیر 97


لینکهای روزانه
پدران آسمانی [22]
همشهریان شهید [43]
شهید رضایی نژاد [27]
یک آشنای قدیمی [47]
درددل بچه شهیدا [57]
شهیداصغری خواه [64]
شهیدرضوان خواه [72]
پرسه در خیال [43]
افق جان [718]
مشق عشق [44]
شهدای گردان لیله القدر [33]
شهید فخرالدین [291]
خواهرشهیدکاظم [137]
برای شهدا [107]
دختران بابا عطا [171]
[آرشیو(17)]


لینک دوستان
اندیشه نگار
اینجانب ، ابوحیدر
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
اشک شور
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
.: شهر عشق :.
دوستدار علمدار
❤ღمشکات نور الله ღ❤
روزهای جانبازی
همراز شقایق
خاطرات چادر مشکی
قطعه 26
خاطرات اسارت
گمنام مثل باباش
وما ادراک
مناجات با عشق
بسم رب الشهدا
مشاور
سایت 598خبری
فلسفهِ سیاست
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سفر کربلا - عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا

آمار بازدید
بازدید کل :236216
بازدید امروز : 12
 RSS 

   

به نام خدای حسین(ع)

مادر را به کربلای حسین ابن علی خوانده اندو و پرواز کرد دیشب ساعت 9 و صبح امروز از شلمچه زنگ زد و گفت که در راه کربلایند
مادر را به کربلای حسین ابن علی خوانده اند و گمانم همان تلفن کار خودش را کرد. اوایل محرم برای من پیامکی آمد از حسین ب یکی از شاگردانم که : با این شماره تماس بگیر 0511-2003334یک نفر آن طرف خود با شما کار دارد .سلام مرا هم برسان
زنگ زدم. پاسخ شنیدم: ارتباط شما با روضه منور رضوی بر قرار است.....ظهر که رسیدم خانه ماجرا را برای مادر تعریف کردم. گفت : کوهمان شماره را بگیر برایم.شماره را گرفتم. اشک ریخت و گفت : من می خواهم اربعین کربلا باشم ، همین
و حالا سه روز مانده به اربعین و گمانم همان تلفن کار خودش را کرد.... حالا ما چه قدر حضوری هی می رویم حرم و دعا می کنیم و....بماند.. پس ادب دعا لازم است و دلِ شکسته.. بعد مسافت مهم نیست.. این از این
مادر را به کربلای حسین ابن علی خوانده اند و مرا به کربلای حسین علم الهدا... مادر با پرواز دیشب رفته است و من بلیط قطار دارم برای پس فردا
مادراربعین در کربلاست ان شا ء الله و من اربعین در هویزه ام طبق اعلام مدیر کاروان .. انشاء الله...مادر را به کربلای حسین ابن علی خوانده اند و او دلش را برداشته و ساده و سبک راه افتاده و رفته....و مرا به کربلای حسین علم الهدا خوانده اند و من دلم را در کوله پشتی اهدایی دانشگاه گذاشته ام که با خود ببرم
مادر را به کربلا خوانده اند تا خواب 17 سال پیشش را برای عمو عباس تعریف کند. و مرا به کربلای هویزه خوانده اند تا دلتنگی های شهرم را دوباره ببرم و به شهید محمد فاضل نشان بدهم. مادر را به کربلای حسین ابن علی خوانده اند تا اربعین همنوا با عمه سادات هروله کند بین الحرمین را و مرا به هویزه خوانده اند تا رسم این کار بیاموزم و توشه بگیرم از گلوی پاره پاره شهید اسماعیل اعتضادی برای سفر کربلای که امید که به زودی بخواندم.
مادر را به کربلای حسین ابن علی خوانده اند و 72 یار با وفا و آگاهش و مرا به کربلای حسین علم الهداویاران با وفا و آگاهش 
پ .ن : مرا حلال کنید 



نویسنده » کربلایی ام البنین » ساعت 4:32 عصر روز جمعه 89 بهمن 1

l>