پيام
+
فندق بانو و نخودچي بانو علاقه ي زيادي به خاله داشتن
دائما دور تختش خاله بازي ميکردن
حتي آن لحظات آخر
ديدن صحنه اي در خانه cpr ميشد و بعد هم انتقالش با 115
با همه تلاش هاي من اتفاق افتاد
حالا فندق بانو به مامان و خاله خ اش که پرستارن ميگه : آمپول ببر خاله رو خوب کن بيار
Miss fatima
01/2/14
انديشه نگار
:( آخي
نوشته هاي ...
:(
عشقستان اسماعيل
{a h=naslehjavan}نوشته هاي ...{/a} @};-@};-@انديشه نگار @@};- @};-
عشقستان اسماعيل
{a h=goldenrose}دهکده موسيقي{/a} @};-
هما بانو
اي جوووونم@};-:(
عشقستان اسماعيل
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ديروز دوستم زنگ زد گوشي رو برداشتم گفتم سلام آسي ناگهان نخودچي بانو دويد گوشي رو از دستم قاپيد و به خيال خاله آسيه.... صحنه بدي بود