پيام
+
باباي فندق دستش را به حالت گريه گذاشته جلو چشمش و اههووو
فندق:چلا گليه ميکني؟
بابا: دلم براي مامانم تنگ شده
فندق: خب پاسو حاضل شو منم حاضل ميسم مامانمم حاضل ميسه بليم خونه ماماني کاشمل
بابا: نميشه من و مامان بايد بريم سرکار
فندق : اسکال نداله خودم مامانت ميسم.. بدو بيا بلغم
پ.ن :کاش هميشه به همين راحتي با مشکلات برخورد و راه حل پيدا مي کرديم
البته لازمه اش صداقت کودکانه و اعتماد کودکانه است
غزل صداقت
98/4/2
هما بانو
الهييييييييييييي عزيزم :)
انديشه نگار
اي جاااانم:)