پيام
+
چند روز بود فندقي را نديده بود
ديروز صبح بعد شيفت حرم
رفتم خونه مامان به اميد اينکه اونجا باشه
گفتن ساعت دو مياد
گفتم استراحت کنم تا بياد
دو نيامد 5 آمد
چند دقيقه ديدمش بعد لباس پوشيدم
ميگه : کجا ميلي(ميري؟)
گفتم: خونه مون
گفت: نلو-
گفتم : بايد برم کار دارم
گفت: پيس من نمي موني( با لحن التماس دحشتناکي)
گفتم : کار دارم صبح بايد تحويل بدم و...
گفت: باسه بلو( باشخ برو)
غزل صداقت
98/1/8
عشقستان اسماعيل
خيلي خوبه که با کودک حرف بزنيم. در مورد خودمان بگوييم و در مورد خودش بشنويم. کودک ياد مي کيرد که با محدوديت ها آشنا شود. شرايط را درک کند و.....
هما بانو
:)