پيام

عشقستان اسماعيل
97/6/10

+ اون دوست غير ايراني که قبلا گفتم پيداش کرده بعد سالها جمعه با خانواده خواهر و مادر و دختران و زن داداش و بچه هاي داداشش مهمان ما بودند بعد از مدتها طعم دوست داشتن دوست داشته شدن مهرباني و شادي را تجربه کردم در کنار همه اعضاء بانوي خانواده :) و يک روز صدردصد شاد را در کنار هم بوديم

عشقستان اسماعيل 97/6/11

اي بسا ا همدلي که از همزباني بهتر است......

جالبه که در تمام اين سي و دو سال دوستي با اين خانواده حتي يک کلمه اردو ياد نگرفتم. تنبلي را حال مي کنيد

هميشه خوش باشيد:)@};-

خيلي عالي :) چه لذتي بردم از اين فيدتون :) منم يه دوست دارم بيست و دو سال هست دانمارک زندگي مي کنند .. دو سال قبل از من ازدواج کردند و رفتن دانمارک.. توي اين بيست و دوسال هر وقت بيان ايران و برازجان.. حتما يه سر خونه ي من هم ميان. و هر وقت ميان اول فقط همو هي نيگاه مي کنيم و مي خنديم .. انگار بين خنده هامون حرفهاي نهفته اي که نمي دونيم چطور بهم بگيمش

شايد هم خاطرات دوران دبيرستان و اون عشق که بين ما حاکم بود و ............... ولي بعدش ميوفتيم رو دور حرف زدن.. من از ايران ميگم و اون از دانمارک.. و حرفهايي که فقط راجع به زندگي هست و ..... و دوباره گاهي سکوت و خنده هاي بي صدا و نگاه هاي پر از حرفي که با سکوت بين مون رد وبدل ميشه ولي جقدر لذت بخش ِ براي هر دومون

چون موقع خداحافظي وقتي همو بغل مي کنيم در گوشي بهم ميگه هما هيچ وقت خاطره هاي قشنگنمون از يادم نميره .. منم ميگم سيما منم هر وقت بهت نگاه مي کنم فقط همون روزهاي زيبا واسم تداعي ميشه ... به اميد روزي ام که دوباره و براي هميشه بر گردي .. :-)

کاملا حالتون رو .. و احساستون رو لمس مي کنم و لذت دوست داشتنتون رو نسبت به دوستتون :)

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} از هم حسي تون ممنونم.... حالا که رفته دلم بيشتر از اين ده سالي که نديدمش تنگ شده....مي دونستم دوستش دارم. مامانم و خواهرام هم دوستش دارن... مامان وخواهر اونم من رو دوست دارن... ولي نمي دونستم تا اين حد:)... آفرين به مشترکات ديني که عشق هاي سالم اين چنين ايجاد مي کنه

ما رو عيد غدير شايد بيست سال پيش شايد هم بيشتر با هم عقد اخوب بستيم......

حالا معني اين کار را در اسلام درک مي کنم.....شايد همين پيوند باعث شد همه سالهايي که از هم دور بوديم مثل خواهر تني همديگر را به ياد داشته باشيم.