شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پيرمرد مجروح مثل آبکش شده بود. روي برانکارد داشتند منتقلش مي کردند. شهيد کاوه رفت جلو دلداري اش بدهدو.. گفت: پدرجان مرا مي شناسي پيرمرد مجروح کُرد گفت: ها که ميشناسم.تو کافه اي:-) کاوه خنديد و گفت : بيا اخر عمري کافه هم شدي:) م
عشقستان اسماعيل
رتبه 78
17 برگزیده
203 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
عشقستان اسماعيل عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top