پيام
+
ديروز يک روضه مکشوف تجربه کردم
يک جايي تنها برادرم را کتک مي زدند
و من ايستاده بودم
و کاري از دستم بر نمي آمد
برادرم مانده بين خيلي از مردان که....
و من از دور مي ديدم و....
حتي نمي توانستم داد و بيداد کنم
از ديشب دائما از روي تل زينبيه
دارم قتلگاه رو نگاه مي کنم
الهي هيچ برادري
جلوي چشم خواهرش کتک نخوره
عشقستان اسماعيل
96/5/1
انديشه نگار
:(...آخي
من.تو.خدا
سلام.حالشون خوبه الان؟!
عشقستان اسماعيل
سلام ممنون از احوال پرسي تون. به خير گذشت الحدلله. به شکل معجزه آسايي
عشقستان اسماعيل
توي اوتوبان در حالي زير پل عابر پياده و روي زير گذر عابر پياده يک عابر نوجوان در حال دويدن مي خواست رد بشه. داداشم زد بهش.... باباش وقتي رسيد داداشمو کتک زد. اونم هيچي نمي گفت.
عشقستان اسماعيل
بچه از بيمارستان مرخص شد. فقط يک جراحت جزئي توي دستش شد که بخيه زدن. معجزه بود که زنده موند. حتي يک شکستگي هم نداشت. با اين که ماشين داغون شده
در انتظار آفتاب
خداروشکر که به خير گذشته:(
عشقستان اسماعيل
داداشم کسي هست که يک مورچه زير پاش له شده بود تا مدتها عذاب وجودان داشت چه برسه به آدم. به خاطر همين کتک ها رو مي خورد و به باباهه مي گفت : من ناراحت دردي هستم که بچه داره مي کشه. پليس وساطت کرد و گفت تقصير بچه بوده.
عشقستان اسماعيل
بله خدا رو هزاران بار شکر. صدقه صبح بي تاثير نبود در به خير گذشتن. تو رو خدا از خواب که بيدار ميشين اولين کارتون صدقه باشه.