شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ اشکهايم آن قدر داغ است که وقتي از چشمهايم مي چکد آن ها را مي سوزاند.... شيطان مي خواهد دستم را از دامنت کوتاه کند... من مي ترسم ... نمي دانم جواب مادرت را چه بايد بدهم اگر... يا امام رضاعليه السلام ... از همين جا از همين خانه که با حرمت فقط يک خيابان بيشتر فاصله ندارد دستهاي نوازشت را بر سرم بکش... نگذار شرمنده مادرت باشم... اين بار تو دستت را دراز کن براي دستگيري
مي گويند يکي از برادران امام حسين با ايشان اختلاف داشت. به قهر خانه امام را ترک کرد.وقتي به خانه اش رسيد فکر کرد و ديد حق با امام بوده...کاغذ را برداشت و براي امام نوشت: تقصير من است اما تو سزاوارتي به بزرگواري.. همين که نامه را خواندي براي آشتي با من اقدام کن ....
امام خنديد و به ديدنش رفت....
چرا مخالف شميم دوست عزيز... اين فقط شرح حال دلم بود در آن لحظه به خصوص...
عشقستان اسماعيل
رتبه 78
17 برگزیده
203 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
عشقستان اسماعيل عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top