گفتم : اين روي فرشته ست عجب يا بشر است؟گفت : اين غيـــر فرشته ست و بشــر هيچ مگو گفتم :اين چيست ؟ بگو زير و زبر خواهم شد گــفت : مي باش چنيــن زيرو زبر هيچ مگو اي نشسته در اين خانه پر نقش و خيالخيز از اين خانه برو،رخت ببر،هيچ مگوگفتم:اي دل پدري كن،نه كه اين وصف خداست؟گفت : اين هست ولـــي جان پدر هيچ مگو