• وبلاگ : عشقستان اسماعيل ،درد دل با شهدا
  • يادداشت : درخواست كمك براي انتخاب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خواهر شهيد کاظم 
    صدازديم..........
    امتحان کرديم شد...........
    مامانم خواب ديد اول صبح روز دوازدهم که داداشم اومده ميگه مامان بلندشو ماشين آوردم ببرمت رأي بدي!
    همون موقع از پايگاه بسيج زنگ ميزنن ميگن: حاج خانوم حاضر باشيد براتون ماشين فرستادم براي دادن رأي تشريف بيارين!!!!!!!!!!!!!!!!!
    شب قبلش بهش گفتم فردا روز سختيه تنهامون نذاري!
    مثل هميشه با معرفت اومد و گفت حواسم بهتون هست .
    غمت نباشه آبجي............
    پاسخ

    غمم را شهيدان رقم مي زنند / كه در لحظه هايم قدم ميزنند