• وبلاگ : عشقستان اسماعيل ،درد دل با شهدا
  • يادداشت : همشهري كاوه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + كفش دوزك يك يك 


    چقدر شكلك داري تو اصلا احساسم يادم رفت

    پاسخ

    واااااااااااااااااااااااااا بچه تو چگد بازيگوشي آخههههههههههههههههههههه

    سلام جالب بود

    به من هم سر بزنيد خوشحال ميشم.

    پاسخ

    سلام. سر زدم. موفق باشيد

    سلامممممممم

    عجب متني

    يه چيزي بگم؟ خوش به حال مخاطب اين متن

    ما که غبطه ميخوريم اخوي

    انشالله که بمانيد که حتما ميمانيد

    فعال و پرانرژِي

    پاسخ

    سلام. من اگر چه تو بحث هاي بيانچه شركت نمي كردم يعني سوادم اونقدر نبود كه شر كت كنم ولي فردا هاش مي آمدم و دنبال مي كردم..... ان شا ء الله كه خداوند عنايت كند به حق خون شهدا تا بيانچه دوباره مثل گذشته فعال شود... امين
    سلام
    ممنون از متن فوق العاده تون
    خوشحالم كه عليرضا هم حضور داره. اميدواره اين حضور در پشت پرده عليرضا ، تبديل به حضوري پر رنگ در خط مقدم نبرد سايبر بشه.
    عليرضا مي دونم هستي. اگه بيانچه تعطيل بشه خط شكن روتعطيل مي كنم.
    پاسخ

    سلام ........... خدا كند كه .... همين خدا كند كه دست بگيرد شهيدي كه .........

    سلام

    دستهايش را که بوسيدم تازه فهميدم که همه سرهنگ و سرتيپها دور و برم هستند و من پابرهنه دويده بودم وسط مجلس و همه به من خيره بودند... پيرمرد عجب جذبه اي داشت... نام پسرش محمود بود... صدايش مي کردند "کاوه"... من کمتر از شهدا مي دانم... اما عمق شهادت را گاهي با دلتنگي يک مادر شهيد و يک پدر شهيد مي فهمم...

    از خدا مي خواهم که به دلم بياندازد تا بتوانم بنويسم... دستهايم چلاغ شده... دعايم کنيد...

    از متنتون ممنونم

    پاسخ

    سلام دستهايت را به محمود بسپار حاجي.. اين روز ها زياد در مورد زنده بودن شهدا با يكي بحث مي كنم........... بعد از 23 روز ننوشتن تازه فهميدم چه قدر نياز داريم به نوشتن......... خوش به حالتان كه مشاور نيستيد تا ببينيد كه كه نسل سوخته فرزندان ما چه درد هايي دارند......و اگر اين متن را نوشتم چون باورم اين است كه هر كليك كه روي صفحه كيبورد مي خورد و قربه الي الله تاثيري بسيار ژرف دارد..... خيلي بيشتر از آنكه فكرش را بكني.......هنوز هم مي گويم ...... اين قلم امتداد سلاح محمود است......عمق جنگل هاي آلواتان را درياب حاجي....... مي ترسم دير بشود