سفارش تبلیغ
صبا ویژن



کوه زندگم کجاست تا به او تکیه کنم - عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا






درباره نویسنده
کوه زندگم کجاست تا به او تکیه کنم - عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا
کربلایی ام البنین
مگو دگر بهانه برای گرفتن نیست/ دلت برای شهیدان مگر نمی گیرد.......همین
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
امام حسین و ائمه(ع)
کربلا نوشت
شهدای هویزه
مشاوره تحصیلی
یادگار شهدا
خاطرات شهدا
درددل باشهدا
دلنوشته
سایر شهداء
جهاد سایبری
انقلاب
آبان 89
دی 89
آذر 89
بهمن 89
تیر 90
اسفند 89
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
خرداد 91
آبان 91
دی 91
بهمن 92
اسفند 92
خرداد 93
اردیبهشت 93
شهریور 93
آذر 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
شهریور 94
بهمن 94
مهر 94
مرداد 95
آبان 95
شهریور 95
دی 95
شهریور 97
تیر 97


لینکهای روزانه
پدران آسمانی [22]
همشهریان شهید [43]
شهید رضایی نژاد [27]
یک آشنای قدیمی [47]
درددل بچه شهیدا [57]
شهیداصغری خواه [64]
شهیدرضوان خواه [72]
پرسه در خیال [43]
افق جان [718]
مشق عشق [44]
شهدای گردان لیله القدر [33]
شهید فخرالدین [291]
خواهرشهیدکاظم [137]
برای شهدا [107]
دختران بابا عطا [171]
[آرشیو(17)]


لینک دوستان
اندیشه نگار
اینجانب ، ابوحیدر
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
اشک شور
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
.: شهر عشق :.
دوستدار علمدار
❤ღمشکات نور الله ღ❤
روزهای جانبازی
همراز شقایق
خاطرات چادر مشکی
قطعه 26
خاطرات اسارت
گمنام مثل باباش
وما ادراک
مناجات با عشق
بسم رب الشهدا
مشاور
سایت 598خبری
فلسفهِ سیاست
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
کوه زندگم کجاست تا به او تکیه کنم - عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا

آمار بازدید
بازدید کل :235283
بازدید امروز : 9
 RSS 

   

باور نداشت جنگ تمام شده و هر روز آماده رزم بود.[1]
به شب بیداری‌ها و خیره شدنش به نقاط حمله احتمالی دشمن عادت کرده بودیم.
رفتن­­ و آمدن­ها و غیبت­های چند روزه­اش برای کسب اطلاعات و عملیات دیگر برای خانواده عادی شده بود.
اما نمی­دانستیم که یکی از این غیبت‌ها؛ غیبتی دیرپا  خواهد شد.

دو سال پیش پدر برای همیشه رفت و دیگر بازنیامد.
دو سال است که برای مأموریت شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات به کوهستان‌های سردشت رفته و دیگر بازنگشته است.
دو سال تمام هر جایی­که تصورش را بکنید زیرپا گذاشتیم، اما اثری از او نیافتیم.
می‌گفت، رزمندگان منتظر اطلاعات هستند و اگر   اطلاعات به دست آنها نرسد، غافلگیر خواهند شد.

عشایر مناطق کوهستانی سردشت چنددهه بعد از پایان جنگ، مدام، محمدحسین مارسولی را می‌دیدند که به زغم خود درحال جمع‌آوری اطلاعات بود.
با اندک آذوقه‌ای به دل کوه می‌زد تا برای فرماندهان عملیات، اطلاعات جمع‌آوری کند.
برایش اهمیتی نداشت که نزدیک به 30 سال از پایان جنگ گذشته ،
موج خمپاره  در همان سال‌های جنگ نگاه داشته و اجازه نداده بود با واقعیت پیرامون ارتباط ایجاد کند.
خانواده هنوز چشم انتظار بازگشت اویند.

پ.ن : چندی قبل خبری با عنوان جانباز گمشده خواندم که .....بماند ....


 سایت خبری دزفول تایمز[1]

 



نویسنده » کربلایی ام البنین » ساعت 7:46 صبح روز چهارشنبه 97 شهریور 21

l>