عصباني بودم گفتم هيچ ارزش نداره ديگه کار نميکنم اين اخرين کارمه و استعفا
شب خواب ديدم پاهام به شدت درد ميکنه انوقت تو بودي که امدي و پاهام مالش دادي و تو گوشم نجوا کردي مطمئن باش شهدا تو تو يه چيزي ديدن که گذاشتنت براي اينکار برگشتم که ازت سوال کنم از خواب پريدم
شهدا تو درون من چي ديدن .....

اينم پاسخ:
گل گفته اين همکارتون............
و البته شما گل سر سبد نظراتيد.
فقط يه دعا
خدا عاقبت همه ما رو ختم به خير کنه با اين اوضاع...............

سلام آبجي خانم استاد معلم.........
يه چيزي نوشتم راجع به اسکار فرهادي!!!!
خودت بيا بخون البته اگه زحمت نيست.
نظر هم اگه دوباره ثبت نشد همين جا بهم جواب بده.

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانم معلم

برگشتم خانم معلم. البته اصلاً خوشحال نيستم( دلم واسه مامانم يه ريزه شده بود البته ها)

وقتي آدم از اين سفر برمي گرده همه چي در نظرش زشته...

سلام
آخ که دلم بدجوري براي سر گذاشتن رو ديوار دار الحجه پر ميزنه!
دل تنگ شما ميشويم زود به زود. اميد وارم دستتان هرچه زودتر خوب شود الهي.....
سال نود و يک برام پر برکته چون تولدم مصادف شده با شهادت مادر...
يعني ميشه لياقت بده با شهادت از اين دنيا برم؟!
قربون دلت برم که مثل امام غريب مدينه شکستنش.
با مطلب دغدغه به روزم. اگر قدم رنجه کنيد لطف بزرگي کرديد.
saleky. persianblog.ir

سلام

خوبيد؟

چرا نيستيد؟ کجاييد؟ دلم تنگ شده! کي خواست بزنه؟ گريه ميکردم.

متنتون خيلي قشنگ بود. هميشه نوشته هاتون يه چيز عجيبي توش داره.

مثل طبيب هاي قديم نيشتر برداشتي مي زني به زخمهاي چرکين دل ما تا آلودگي هايش خارج شود و پاک گردد اين دل ما با ذکر مادر.....
آه از کوچه، امتحان، سکوت، غربت،غيبت........
جمعه هاي امتحان ميگذرد يکي يکي!
و اما آن جمعه موعود......
پس کي مي رسد جمعه اي که در امتحانش بيست بگيريم؟
راست گفتي بايد از دوازدهم اين ماه شروع کنيم تا ماه دوازدهم رخ عيان کند.
در پناهش باشيد انشاءالله!

سلام